#نو دوستی و مهربانی

 

روزی يک مرد با خداوند مکالمه ای داشت: 'خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه

شکلی هستند؟ '، خداوند او را به سمت دو در هدايت کرد ويکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل

انداخت، درست در وسط اتاق يکميز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن يک ظرف خورش بود،

که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور ميز نشسته بودند بسيارلاغر مردنی و

مريض حال بودند،.


داستان کوتاه داستان کوتاه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

جاذبه های گردشگری | تور داخلی آسمان smartlife آوانگارد|معرفی و بررسی کتاب کشتی کج دانلود فیلم و سریال رایگان ایرانی چیک دانلود|دانلود رمان|دانلود رمان جدید